زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام
در سراپـای تو پـیدا میشود عـرفان من میرسد تا عرش اعلا با تو یا سبحان من از حـرایِ چـشم تو پیداست ایوانِ نجـف مصطـفای خـیـمههـایم، حـیدرِ میدان من هرچه را میشد فقط با چنگ و دندان بردهاند گرگ های واقـعی، ای یوسف کنعان من دستْ سمتت میبرم بدجور میپاشی ز هم حزبْ حزبت کردهاند اینجا چرا قرآن من؟ لخته خونها بر دهانت خشک شد حرفی بزن بوسهای از تو طلب دارد لب عطشان من اشهدم را خواندهام پهلوی تو با این شکاف من شدم حیران تو، زهرا شده حیران من هم شهیدی، هم که مفقود الاثر، یک در میان این عبا سنگین شده بر شانۀ لـرزان من یک اذان مهمان بکن اینجا مرا بعداً برو تا نخـنـدد لشکـری بـر آهِ سرگـردان من عـمـهات از خـیـمه آمد آبـرویم را بـخـر خیز نامـوسِ مـرا از بین نـامحـرم بـبـر |